دوشنبه رفتم دکتر. ساعت 5:30 رفتم دیدم دو پشته آدم وایساده منم که اصلاً اعصاب منتظر بودن الکی رو ندارم، رفتم اسمم رو نوشتم و به منشیه گفتم یه ساعت دیگه برمی گردم. تو اون فاصله به یکی دو تا کار رسیدم و رفتم دیدم هنوز شلوغه ولی بهتر شده بود و باز یه ساعتی تقریباً معطل شدم.
یه خانومی کارت بارداری رو دستم دید و گفت مگه شما باردارین!؟ گفتم بله! گفت اصلاً بهتون نمیاد! چند وقتتونه!؟ -4.5 ماه! بعد رسماً این شکلی شد و گفت اصلاً بهتون نمیاد و یه توضیح زشت هم داد که شاید یه خورده تپلین چندان معلوم نیست.
نوبتم شد. خانوم دکتر طبق روال اول از همه گفت برو بخواب صدای بچه رو گوش بدیم. داشتم می خوابیدم گفتم می تونم صداش رو ضبط کنم!؟ (دفعه ی قبل هم می خواستم این کار رو بکنم ولی می دونی که اصلاً حالم خوب نبود و بابا هم گفت چرا ضبط نکردی !؟) دکتر کاملاً بی تفاوت گفت می تونی ضبط کنی... می تونی فیلم بگیری... هر کاری بخوای می تونی بکنی و هی گشت و گشت تا تو رو گوشه ی اتاقت دستگیر کرد و صدای قلب نازنینت رو ضبط کردم و حتماً این جا هم می ذارمش
عین ورزشکارا، تند و تند قلبت می زد! خدا رو شکر تو برعکس پدر و مادرت ورزشکار شدی!
بعد گفت اندازه و جای بچه هم خیلی خوبه و من باز خدا رو خیلی شکر کردم!
پرسیدم استخر می تونم برم و گفت آره مشکلی نیست (بس که بعضی از این دکترا الکی آدم رو می ترسونن ) بعد پرسیدم که الآن باید پیاده روی هم بکنم!؟ (اگه بدونی بابا چقدر می خواد هی مامان زحمت بکشه، اگه بدونی چقدر هی می گفت پیاده روی
) بعد دکتر جان عزیز مهربان گفت که نه!!! بایدی نیست! هر وقت زمان پیاده رویت بشه بهت می گم، هنوز زوده. قبلاً ورزش می کردی؟ ورزشکار بودی؟ گفت نه، اصلاً تنبل تنبل بودم
گفت پس اصلاً لازم نیست به زور بری پیاده روی و این بهترین حرفی بود که تا حالا دکتر زده بود!!
بعد خوشم اومده بود و گفتم راستی کمرم هم یه کم درد می کنه با طرز صحیح خوابیدن و اینا می تونم درستش بکنم نه؟! بعد احتمالاً دکتر تو دلش گفت که دیگه خوشت نیاد و به زبان آورد که یه سری کلاس های دوران بارداری هست که طرز صحیح خوابیدن و نشستن و ریلکسیشن و اینا می خوای بری؟! منم که پایه گفتم می خوام! گفت من اینا رو به هر کسی نمی گم ببینم کسی علاقمند باشه می گم، آخه بعضیا فکر می کنن من واسه خودم اینا رو می گم و لازم نمی دونن و اینا!
خلاصه شماره تلفن مامایی رو که این آموزش ها می ده برام نوشت و البته اولش اشتباهی شماره ی خودشون رو! بعد هم گفتم که قرص آهنم تموم شده و آهن نوشت و گفت امگا چی؟ قبلاً یه چیزی گفتی! گفتم که قرص امگا 3-6-9 دارم، قبل از بارداری قطع کردم، بخورم!؟ گفت اونم روزی یکی بخور و تاریخ دفترچه رو اشتباه زد باز و گفت من هربار دفترچه ت رو خراب می کنم، گفتم اشکالی نداره، مسئله ای نیست و دکتر گفت نمی دونم چرا آدم بعضی از مریضاش رو اینقدر دوست داره... هر بار میای من حواسم پرت می شه آخه چهره ت هم من رو یاد خواهرم می ندازه!!! دیگه من هی
بودم و گفتم شما لطف دارین! راحت باشین!
از مطب که اومدم بیرون صدای قلبت رو گذاشتم ببینم کیفیتش چه جوریه و حسابی کیف کردم باهاش. دکتر که داره گوش می ده من یه کم معذب هم هستم و نمی تونستم اینقدر گوش بدم. اومدم خونه و واسه بابا گذاشتم و نمی دونی که چقدر هیجان زده شد! باز فرداش گفت صدای قلب بچه م کو!؟ گذاشتم و کیف کردیم باهات و گفت برام بلوتوثش کن که من هی یادم رفته
راستی چند روزی هم هست که دیگه حرکاتت رو متوجه می شم! یعنی مطمئن نبودم که خودتی ولی حالا دیگه مطمئن مطمئنم! خیلی ظریف و با وقارررررر (البته تا اطلاع ثانوی
)
باید بگردم دنبال یه جای خوب برای آپلود صدای نازنینت!
پیدا کردم بالاخره بعد از روزها جستجو با کمک دایی کوچیکه!!!
اینم صدای تو! اول صدای اتاقته تا بعد تو رو گوشه ی اتاقت پیدا کردیم و صدا واضح شد!
آخی نی نی خوشمل دارییی ؟!!خوشحال می شم برای مطلب جدیدم نظر بدهید
وای ی یی مردم از خنده چه مامانه فهمیده مهربونو شوخ طبعی از این مامانا کم گیر میادا یه مامانه سالم یه نی نیه سالم میاره به به