۱- دانیال جان، بیدار شو... دانیااااااااال... بیدار شو مامان، عزیزم... پسرم... بیدار شو!
شما از دیشب ساعت ۱۲ که خوابیدی، تا الآن که نزدیک ۸ شب هست فقط هر ۲-۳ ساعت یکبار، اونم به خاطر شیر بیدار شدی و با چشمای بسته شیر خوردی و خوابیدی عزیزم! نهایت هم دو، سه تا نیم ساعت بیدار بودی... بیدار شو دیگه عزیزم...
(احتمالا) دانیال: خوبه ما فقط همین یم روز جمعه رو داریماااا... همین یه روز رو هم نمی تونیم واسه خودمون باشیم و استراحتی بکنیم!؟
۲- پسر عمه شایان دو روز دیگه انشاالله سالم و سرحال، به دنیا میاد! ما که کلی ذوقش رو داریم. ایشون دومین پسر عمه ی شما هستن که اصلی ترین همبازی شما محسوب می شن... راستش رو بگو دانیال، تا حالا شایان رو تو خواب هات دیدی!؟
۳- ما چند روزیه که یک بازی خیلی خوب یاد گرفتیم!!! شما صبح، زود از خواب بیدار می شی و شیرت رو می خوری و بعدش سرحالی ولی مامان خوابش میاد، شما پیش مامان دراز می کشی و مامان خواب و بیدار، بادکنک شما رو برات تکون می ده و شما هی ذوق می کنی و بازی می کنی تا خسته می شی و همون جا خوابت می بره تا دور بعدی که گرسنه ت بشه و بیدار شی و بازی کنی و ... خلاصه ما ساعت های خوشی رو با هم در همان رختخواب می گذرانیم!!!!
۴- بابایی به شدت دارن به خواندن اشعار حافظ برای شما ادامه می دن ولی ما (من و شما) خیلی وقت ها متوجه نمی شیم که این چیزایی که بابا می گن یعنی چه!
۵- در جنگل شما یک توکا زندگی می کنه که شما به شدت آرزوی خوردنش رو داری و تا الآن از دستت قِسِر (درست نوشتم!؟) در رفته! این توکا خیلی خوب و مهربونه ولی نمی دونم چرا شما اینقدر تلاش می کنی بگیریش و بالافاصله طرف دهنت می بریش!
6- مدتی هم هست که آب دهان شما راه می افته به شدت و من به طرز عجیبی عاشقشم!!!!!!
7- با اینکه هنوز نمی تونی چیزی رو خوب توی دستت نگه داری ولی هر چیزی که برای لحظه ای هم به دستت می رسه می بری طرف دهنت! یعنی تا چیزی رو تو دستت می گیری دهنت بالافاصله باز می شه! من نمی دونم تا چند ماه دیگه ما چی کار می خوایم بکنیم!!!
آخی٬ خوب گل پسرمون دارن دندون درمی ارن حتما
ایشالا تا چند روز دیگه دوتا مروارید خوشگل تو دهنشون سبز می شه
.
منم این احتمال رو دادم نگین ولی نه، لثه ش هیچ التهابی نداره و البته زود هم هست!
سلام.مراقب مامانی باش یه وقت نخوریش!!!!!
راستی بشونش جلوی ۳۶۰ و عکسهای بر و بچ رو بش نشون بده تا با عجایب خلقت بیشتر آشنا بشه.مثلا خاله اطهرش فقط یه چشمه!!یا پریسا فکر میکنه گل!!!!! سعی کنید کتابهای دیگه رو از دست آقای پدر قایم کنید وگرنه بعدش سعدی و شمس و ...
:))) حالا چرا گیر دادی به عکس بچه ها!؟!؟!؟ من هیچ تضمینی برای نخوردنش نمی تونم بدم مهرنوش جان!
بازی جدید خیلی خوب بود...ولی اصلن نمی تونم تصور کنم که سحر خوابالو این کارارو می کنه
خب حدیث جون این دقیقا به خاطر خوابالویی مامانش هست دیگه! بچه م شیرش رو می خوره و بازیش رو می کنه و من هی تو چرتم!!!