خیلی وقته که می خوام اینجا بنویسم ولی نمی شه!
دانیال گلم شما بعد از اون دفعه که بعد از یک عطسه ی با ابهت بابا نیم ساعت گریه کردی یه بار دیگه از صدای بلند به گریه افتادی!!! این دفعه رفته بودیم کارناوال تابستونی. بعد این آدم های خوشحال که می خواستن ماشین هاشون رو راه بندازن و برای بچه ها آبنبات پخش کنن (سرخوشن تو این گیر و دار!!!) اول از همه شون دو تا ماشین پلیس راه افتادن و صدای گوش خراش آژیرشون رو راه انداختن و توی سکوت جمعیت شما همچین زدی زیر گریه که همه برگشتن و کلی دلشون برای گریه ی جانسوز شما سوخت و همدردی کردن!!!قربونت برم که جیگرم کباب می شه وقتی که بغض می کنی و لب ور می چینی و اشکت هم که دیگه هیچی!! شما اینقدر دلخراش زدی زیر گریه که حتی صدات به گوش آقا پلیسه که با ابهت تمام داشت شیرین کاری می کرد هم رسید و دستی تکون داد و دیگه آژیر نکشید!!! بعد باز ماشین ها با سر و صدا رد می شدن و دیگه مجبور شدیم گوش های شما رو بگیریم و احساس می کردم تو دلت داری خیلی از ما تشکر می کنی (!!!!)که تو رو به این جمع مفرح آوردیم!!!! آخه با همسایه هامون رفته بودیم وگرنه شاید زودی بر می گشتیم عزیز دلم!
آها راستی دیروز با قد و وزن شما رو گرفتیم در حالیکه چند روز مونده تا پایان ۴ ماهگیت!
وزن: ۸۱۰۰ گرم
قد: ۶۴.۷۷ سانتی متر
دور سر: ۴۴.۴۵ سانتی متر
چند روزه تمرکز لازم برای نوشتن رو ندارم... بعدا مفصل تر می نویسم پس فعلا این چند تا عکس رو داشته باشین!
من عاشق این عکسم!!!!
عقاب من در پارک مک لین!
شیر بیشه های مک لین!!
شیر بیشه ها از نمایی دیگر!!
و من می میرم واسه این عکس و صاحبش!!
کلی سلام٬ خوب حق دارین شما که از اونا بترسین نکه تا حالا بالاتر از گل با صدای نازک نشنیدین تحمل هر صدای بلندی حتی صدای عطسه واستون سخته خوب دیگه
.وای که اون خطای کف پای شیر بیشه منو کشته!!!!
عمو هم هم اکنون اعلام کردند که شما چقدر شکل مامان سحر هستید و اصلا شبیه بابایی نیستید
(من از طرف عمو از بابایی معذرت می خوام
)
معذرت خواهی نمی خواد که خاله، خدا کرده ؛)
سلام.خوبه یه چیزی رو که دوست داری واست توی هوا نگه دارن و دستت ندن؟!!
بادکنک رو اگر راست میگی بده دستش .نمیخواد .بذار راه که افتاد خودش بت بیگه سرکار گذاشتن یعنی چی؟
خوشم اومد مردونگیش رو ثابت کرد گریه بلند بعضی وقتها خوب!!!آفرین
وای مهرنوش نگو یکی از خطرناک ترین چیزها به دلیل خطر ترکیدگی بادکنک هست که هیچ وقت نباید دست بچه داد!!!!
راستی آدرس سایت قصه کودکانه اینجا باشه در آینده واسه بچم لازم میشه.باباش واسش قصه شب بخونه ازش!!!
یه شب باباش یه شب مامانش!!! (البته ما خودمون هنوز چندان قصه نمی خونیم! فعلا که دانیال تو سکوت بهتر می خوابه!!)
سلام!!!
وای قربونت برم دانیال جونم!!!
بابا شیر بیشه!!!
بابا عقاب!!!
یه چیز جالب بگم!عطسه ی من صدای بسیار خفنی داره که تا سر کوچه هم میره.یه بار پارسا داشت بازی میکرد با خودش منم ییهو عطسه کردم.....دیدم آقا پارسای عشق خاله داره قهقهه میزنه.....دیگه تا وقتی خوابش بگیره کار من شده بود عطسه ی الکی تا ایشون بخندند!!!!
قربونش برم من ن ن ن ن! پارسا مرد روزهای سخته!!!!
سلام خانومی خوبی؟؟به چقدر خوشحال شدم بهم خبر دادی معلومه که یادمه .تا اومدم ،عکسای پسره گلتو دیدم ،چقدر نازه ه ه ه .به جای من 8 تا بوسش کن.رفتم پست ها قبل زایمانتو خوندم تا اونجا خوندم که تا ساعت 2 ظهر فشار بیشتر و بیشتر می شد ولی بقیشو ننوشتی ....javascript:void(0);
شایدم نوشتی من ندیدم ولی خلاصه جای حساسشو ننوشته بودی دیگهjavascript:void(0);
ممنونم! متاسفانه هنوز نرسیدم کاملش کنم!!!! باورنکردنیه بعد از 4 ماه!!!! اصلا داره یادم می ره خودم!!!