بابا مصطفی زودی برگرد لطفاً!!!

بابا مصطفی چند روزیه که رفتن و ما غصه داریم حسابی کی می شه بالاخره ما همه دور هم باشیم و هی غصه ی این دوری ها رو نخوریم


روز اول بعد از رفتن بابا که شما نمی خندیدی اصلا!!!! برام باور نکردنی بود! حتی یه بازی بسیار مفرح دیگه هم بابامصطفی با شما می کردن به اسم "پیشتیلی بابا" !!!! مامان الهه بعد گفتن که این بازی به بچگی های ما هم بر می گرده! این بازی دیگه رو دست "هاپیشتی" هم حتی زده بود و از هر جا صداش رو می شنیدی می خندیدی و از ذوق جیغ می زدی!!! حتی اون روز من به "پیشتیلی بابا" هم متوسل شدم ولی جواب نداد که نداد از پس فردای رفتن بابامصطفی شما تقریبا به حالت عادی برگشتی ولی کاملا جای خالیشون احساس می شد و معلوم بود که تو یکی از تفریحات خوب زندگیت که بازی با باباجون بود رو از دست دادی و خونه هم کلی آروم تر شده بود. چشم به هم بزنی برمی گردن ایشالا

فعلا هم بی صبرانه منتطر قدوم مبارک مامان لی لی هستیم که برای بعد از ماه رمضان قول های مساعد دادن، اصلا کاشکی با هم میومدن باز


نظرات 1 + ارسال نظر
خاله نگین چهارشنبه 21 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 07:41 ق.ظ

مامانی دانیال، دانیال فقط هاپیشتیلی بابا دوست داره هاپیشتیلی مامان که دوست نداره!! تازه مامان که نمی تونه بگه هاپیشتیلی بابا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد