بالاخره دندووووووووووون ن ن ن ن ن ن ن

وای ی ی ی ی ی ی نمی دونین چه اتفاق خوردنی یی بالاخره افتادددددددددد، نمی دونین که!!!!!!!!!!!

یکی از دندونای عسل مامان بالاخره دراومد!!!! من وقتی که دیدم امروز از ذوق اینقدر داد و جیغ زدم و چلوندمت ت ت ت ت ت ت بعد جالب اینجا بود که انگار خودت هم متوجه شده بودی که چقدر این موضوع برای من هیجان انگیز بوده و همش می خندیدی و دلبری می کردی!!!! چون گفتم به طور کلی با تو بغل موندن هم میونه ای نداری چه برسه به چلانده شدن!!


قربونت برم من که اینقدر خوردنی هست این دندون کوچولوی سفید خوشگل شمااااااا!


فکر کنم اولین بار که ما فکر کردیم داره دندون شما در میاد ۳ یا ۳.۵ ماهت بود!!! دیروز دیگه کلی آب دهن خوشگلت به راه بود که بابایی گفت فکر کنم همین فردا دندونت در بیاد و همین هم شد!!!!


از همه هم مشتاق تر به دندون دار شدن شما خاله سارا بود که به قول خودش نه ماه و نیم منتظر بوده مثل نی نی هایی که با دندون به دنیا میان و زنگ زدم خبر دادم و خاله هم کلی جیغ زد!


یه کم هم برای عکس تلاش کردم ولی خب دندون خوشگل شما هنوز خیلی خیلی کوچولوئه! ولی در این حالت بالاخره اجازه ی یه عکس دادی!




پ.ن: خوشحالم که بعد از ۹ ماه و ۱۳ روز که شما اکثرا شب ها بیدار می شدی، بالاخره می تونیم سه بار بیدار شدن دیشبت رو بگذاریم به حساب این دندون خوشگل!!!!!

نظرات 4 + ارسال نظر
حدیث دوشنبه 23 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 05:10 ب.ظ

الهی قربونت برم کپلم.مبارک باشه.با یه عالمه جیغ و خوشحالی...

خاله ی تیززززززززز :********

صفیه سه‌شنبه 24 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 04:00 ق.ظ

سلام عزیزم! مبارک باشه دندون سفید قشنگت. دست مامان گلی هم درد نکنه با این عکس گویا! خیلی قشنگ از این دندون کوچولوی شما عکس گرفته!
ما از این به بعد منتظر عکسهای با دندون شما هستیم که خوردنی تر از قبل میشی شما! :*:*:*

اختیار دارین استاد!!

mozhde پنج‌شنبه 26 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 10:22 ق.ظ

vayyyyyyyyyyyyyy k cheghadr khoshkel shodi namak!!!mobarak bashe!ma montazere dandoone aghlet hastima !!:*

ممنون مژده جان ولی به نظرم از الآن اینقدر منتظر نباش!!!

[ بدون نام ] دوشنبه 30 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 06:13 ق.ظ

دانیال نازنین و خوشگلم،
من که نشد عکس دندون شما رو ببینم اما کلی ذوق کردم و یاد اولین دندون پارسا افتادم که وقتی دیدمش گریه ام گرفت از حس قشنگی که بهم دست داد(مامانی شما با این احساسات بنده آشنا هستن البته:)) )
ورودت به این مرحلهء تازهء زندگیت مبارک،من کلی با ذوق مامانی ذوق کردم:*
راستی مامانی من از مامان الهه جون هم شنیدم که شما سرت حسابی شلوغه حتما سرفرصت باهاتون تماس می گیرم این بار که نشد:***
مواظب خودتون باشین،توی امتحانا موفق باشین هردوتون،دانیال قشنگ ما رو هم ببوسین و بچلونین حسابی:*****

قربون مامان پارسای مهربون عشق :***
نمی دونی چقدر دلم برات تنگ شده و چقدر بی خبرم ازت! خیلی خیلی خوشحال شدم اینجا دیدمت بامعرفت!
خیلی ناراحت شدم فهمیدم که شما زنگ زدی و نشد باهات صحبت کنی ولی نمی تونی تصور کنی حال خاله سارا چقدر گرفته شده بود!!! من دارم از این وبلاگ استفاده ی ابزاری می کنم!؟ آخه نمی دونم دیگه کجاها هستی (;

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد