کپل ل ل ل !

امروز رفتیم دکتر با مامان بزرگ

به صورت سر خود با مثانه ای اندکی پر رفتم که دکتر سونوگرافی انجام بده و بگه که جورابات صورتیه یا آبی! مامان بزرگ و البته خیلی های دیگه حسابی کلافه بودن که بدونن.

رفتیم و بعد از زحمت فراوانی که من برای آب خوردن کشیده بودم دکتر گفت که احتیاجی نبود مثانه ت پر باشه و من یاد حرف بابایی افتادم که همین رو بهم گفته بود بعد دکتر عملیات سونو رو شروع کرد، مونیتورش سمت چپ من بود و خوب نمی تونستم ببینم به مامان بزرگ هم گفته بودم فیلم بگیرن اگه می تونن و بنده خدا هم درگیر فیلم شدن و دکتر هم شروع به توضیح دادن کرد. اول گفت که دارم دور سرش رو اندازه می گیرم ولی به ما نگفت چند سانت بود! بعد هم قسمت های مختلف بدنت رو سعی کرد در ۵ ماهگیت نشونمون بده ولی چندان موفق نشده بود من که رسماْ به دهن خانوم دکتر و زحمت های مامان بزرگ چشم دوخته بودم و مامان بزرگ (چقدر سخت و طولانی! اول باید یه اسمی به جای مامان بزرگ پیدا کنم!!)‌ هم مات و مبهوت و مشغول فیلم و بالاخره ستون فقرات شما رویت شد  من قربون اون ستون فقراتت بشم م م م م م م

بعد رسیدیم به جورابا! دکتر فرمودن که شما مشکوک تشریف دارین یعنی در بعضی نواحی خاص علائمی دال بر آقا پسر بودن شما موجود می باشد ولی شاید آن بند ناف یک دختر خانوم باشد و دکتر گفتن که چون قطعی معلوم نیست اظهار نظری نمی کنن چون کلی آدم ریخته سرشون وقتی که جنسیت بچه درست مشخص نشده بوده و چشمشون ترسیده!

و عزیزم بدین گونه بود که شما ملتی را در خماری نگه داشتی

بعد دکتر گفتن وای ی ی ی چه رونای کپلی هم داره!!!!! من فدای اون رون کپلت بشم م م م  م م م! از الآن کلی آدم واسه خوردن رونات نقشه کشیدن عزیزم

بعد هم بنابر مطالعات بنده شما در هفته ۲۱ باید باید ۳۴۰ گرم می بودین که ماشاالله هزار ماشاالله دکتر فرمودن که شما ۵۵۰ گرم می باشید فکر کنم شما حسابی به پدر محترمتان رفتین!!!!

این بود اهم اخبار

 

بابا تو را حس کرد!

دیروز بالاخره بابا و مامان بزرگ تونستن حرکات تو رو با دست روی شکم مامان احساس کنن

مامان بزرگ چند روز بود که هی سعی می کرد و دوست داشت که تو رو حس کنه، تا دیروز که امتحان کردم دیدم دیگه حرکاتت از روی شکم هم قابل درکه و این خبر مسرت بخش رو دادم و پریدن رو ما

کلی ی ی ی ذوق زده شدن

راحت طلب من!

موقع هایی که لپ تاپ رو می ذارم روی پام و یا وقت هایی که خم می شم روی میز، اینقدر به در و دیوار اتاقت می کوبی تا مامان صاف بشینه و اونوقت با خیال راحت لم می دی!!!

معجزه گررررررر...!!!

می دونستی عمه ی کوچیکه ی مهربون مامان لقب "نی نی معجزه گر" رو به تو داده!؟

عمه جان معتقدن که از زمان ظهور تو تا حالا تو کارایی کردی که معجزه بوده! منظور عمه جان تحولاتی هست که ایجاد کردی، در حال و هوای افراد و .... نمی دونم چه جوری توضیح بدم ولی معجزه گری دیگه عزیزم م م م م!


پ.ن۱ : از دیروز قوی تر شدی حسابی! از بس که ورزش می کردی! بیشتر حس می کنمت! به بابا گفتم یاد بگیر، اگه تو هم ورزش کنی مثل نی نی قوی میشیا.... خدا رو شکر که خودم فعلاْ‌ معافم!!! 


پ.ن۲: گفتم که از زمانی که دکتر گفت لازم نیست پیاده روی کنی من چند روز پشت سر هم پیش اومد که به شدت پیاده روی کردم!؟!؟ کلی هم پله بالا و پایین شدم!؟!؟! بعد دکتر گفت فعلا استراحت و از اون روز به طور اتفاقی ۳-۴ ساعت از خوابم کم شده!؟!؟ بعد از وقتی که گفت می تونی بری استخر و مشکلی نیست من کاملاْ‌ بر عکس هفته های گذشته استخر رفتن یادم رفت!؟!؟ شرمنده م که اینقدر ناخودآگاه سِرتِقی دارم!!!

صدا کن مرا!

دوشنبه رفتم دکتر. ساعت 5:30 رفتم دیدم دو پشته آدم وایساده منم که اصلاً اعصاب منتظر بودن الکی رو ندارم، رفتم اسمم رو نوشتم و به منشیه گفتم یه ساعت دیگه برمی گردم. تو اون فاصله به یکی دو تا کار رسیدم و رفتم دیدم هنوز شلوغه ولی بهتر شده بود و باز یه ساعتی تقریباً معطل شدم.

یه خانومی کارت بارداری رو دستم دید و گفت مگه شما باردارین!؟ گفتم بله! گفت اصلاً بهتون نمیاد! چند وقتتونه!؟ -4.5 ماه! بعد رسماً این شکلی شد و گفت اصلاً بهتون نمیاد و یه توضیح زشت هم داد که شاید یه خورده تپلین چندان معلوم نیست.

نوبتم شد. خانوم دکتر طبق روال اول از همه گفت برو بخواب صدای بچه رو گوش بدیم. داشتم می خوابیدم گفتم می تونم صداش رو ضبط کنم!؟ (دفعه ی قبل هم می خواستم این کار رو بکنم ولی می دونی که اصلاً حالم خوب نبود و بابا هم گفت چرا ضبط نکردی !؟) دکتر کاملاً بی تفاوت گفت می تونی ضبط کنی... می تونی فیلم بگیری... هر کاری بخوای می تونی بکنی و هی گشت و گشت تا تو رو گوشه ی اتاقت دستگیر کرد و صدای قلب نازنینت رو ضبط کردم و حتماً این جا هم می ذارمش عین ورزشکارا، تند و تند قلبت می زد! خدا رو شکر تو برعکس پدر و مادرت ورزشکار شدی!

بعد گفت اندازه و جای بچه هم خیلی خوبه و من باز خدا رو خیلی شکر کردم!

پرسیدم استخر می تونم برم و گفت آره مشکلی نیست (بس که بعضی از این دکترا الکی آدم رو می ترسونن )  بعد پرسیدم که الآن باید پیاده روی هم بکنم!؟ (اگه بدونی بابا چقدر می خواد هی مامان زحمت بکشه، اگه بدونی چقدر هی می گفت پیاده روی ) بعد دکتر جان عزیز مهربان گفت که نه!!! بایدی نیست! هر وقت زمان پیاده رویت بشه بهت می گم، هنوز زوده. قبلاً ورزش می کردی؟ ورزشکار بودی؟ گفت نه، اصلاً تنبل تنبل بودم گفت پس اصلاً لازم نیست به زور بری پیاده روی و این بهترین حرفی بود که تا حالا دکتر زده بود!!

بعد خوشم اومده بود و گفتم راستی کمرم هم یه کم درد می کنه با طرز صحیح خوابیدن و اینا می تونم درستش بکنم نه؟! بعد احتمالاً دکتر تو دلش گفت که دیگه خوشت نیاد و به زبان آورد که یه سری کلاس های دوران بارداری هست که طرز صحیح خوابیدن و نشستن و ریلکسیشن و اینا می خوای بری؟! منم که پایه گفتم می خوام! گفت من اینا رو به هر کسی نمی گم ببینم کسی علاقمند باشه می گم، آخه بعضیا فکر می کنن من واسه خودم اینا رو می گم و لازم نمی دونن و اینا!

خلاصه شماره تلفن مامایی رو که این آموزش ها می ده برام نوشت و البته اولش اشتباهی شماره ی خودشون رو! بعد هم گفتم که قرص آهنم تموم شده و آهن نوشت و گفت امگا چی؟ قبلاً یه چیزی گفتی! گفتم که قرص امگا 3-6-9 دارم، قبل از بارداری قطع کردم، بخورم!؟ گفت اونم روزی یکی بخور و تاریخ دفترچه رو اشتباه زد باز و گفت من هربار دفترچه ت رو خراب می کنم، گفتم اشکالی نداره، مسئله ای نیست و دکتر گفت نمی دونم چرا آدم بعضی از مریضاش رو اینقدر دوست داره... هر بار میای من حواسم پرت می شه آخه چهره ت هم من رو یاد خواهرم می ندازه!!! دیگه من هی بودم و گفتم شما لطف دارین! راحت باشین!


از مطب که اومدم بیرون صدای قلبت رو گذاشتم ببینم کیفیتش چه جوریه و حسابی کیف کردم باهاش. دکتر که داره گوش می ده من یه کم معذب هم هستم و نمی تونستم اینقدر گوش بدم. اومدم خونه و واسه بابا گذاشتم و نمی دونی که چقدر هیجان زده شد! باز فرداش گفت صدای قلب بچه م کو!؟ گذاشتم و کیف کردیم باهات و گفت برام بلوتوثش کن که من هی یادم رفته


راستی چند روزی هم هست که دیگه حرکاتت رو متوجه می شم! یعنی مطمئن نبودم که خودتی ولی حالا دیگه مطمئن مطمئنم! خیلی ظریف و با وقارررررر   (البته تا اطلاع ثانوی )


باید بگردم دنبال یه جای خوب برای آپلود صدای نازنینت!


پیدا کردم بالاخره بعد از روزها جستجو با کمک دایی کوچیکه!!!

اینم صدای تو! اول صدای اتاقته تا بعد تو رو گوشه ی اتاقت پیدا کردیم و صدا واضح شد!