سونوگرافی هفته 30!؟

سلام عزیزممممم

ببخش نشد زودتر بیام و اخبار رو اینجا برات بنویسم، البته خودت حسابی در جریانی!

شنبه ما رفتیم سونوگرافی بالاخره. خانوم دکتر گفت من سی دی نمی دم از سونو، اگه بخواین باید شیفت یه دکتر دیگه بیاین ولی ما عجله داشتیم و گفتیم اشکالی نداره.

تا خانوم دکتر دستگاهش رو گذاشت رو شکم مامان انگار نه انگار که خودش برادر و پدر داره گفت (شرمندماااا گلاب به روتون!!! بعداً اینا رو می خوندی رنگ به رنگ نشی عزیزمااااا، طبیعیه!!! ) این بیضه هاشه!!! و ما بالاخره با این جمله ی کاملاً غیر رمانتیک فهمیدیم که شما پسر گل ما هستین! 


بعد گفتن که شما در موقعیت بسیار خوبی به سر می برین و بدنتون کامل چرخیده و رو به پایین هستش (دیدی این اسباب کشی و بدو بدوها بالاخره یه مزایایی هم داشت!!!)


عجیب ترین چیز این بود که دکتر گفت شما در سمت چپ شکم مامان هستی و فقط پاهات بالای راست شکم هستش در حالیکه من تمامی حرکاتت رو در سمت راست به شدت احساس می کنم از پایین تا بالا! نمی دونم شاید امواج حرکاتت در سمت چپ هست که به اونجا می رسه!


با محاسبه های قبلی باید 30 هفته ت می بود و دکتر گفت وزنت 2 کیلو 50 گرم و قدت 45 سانتی متره قربونت برم من فکر کنم بلندیت به بابایی بره، یعنی این اولین خصوصیتیت هست که دست ما اومده! البته اگر که رشد قدت به همین صورت ادامه داشته باشه، راحت باش، هر چقدر خواستی کپل و بلند بشی مامان فضا در اختیارت می ذاره


تک تک اعضای بدنت رو کنترل کردن و خدا رو شکر همه چیز سالم و به جا بود و گفت اندازه و محل قرارگیریت هم خوبه. راستی بابایی برای اولین بار صدای قلب شما رو به صورت مستقیم شنید


دکتر گفت وضعیت جفت خوبه و خلفی هستش و بند ناف هم جاش خوبه (با توجه به اینکه از وقتی دکتر گفته بود من خیلی تاق باز می خوابیدم و برای قلت (!؟) زدن تو خواب هم بلند نمی شدم و اینا...!) و جفت هم تو مسیر نیست هیچیش!


برای تعیین سن شما همگی به بیچارگی دچار شدیم!!!! دکتر گفت با توجه به اندازه ی جمجه ی سر و محیطش 35 هفته ت هست و با توجه به استخوان ران 32 هفته و کمتر از این امکان نداره و ما هم می گفتیم والله و بالله 30 هفته بیشتر نمی تونه باشه!  مدت ها گیر همین بودیم و 100 باز اندازه گرفت و گفت همین که گفتم! بعد نمی دونی که حال بابا چقدر خراب شد!!!!! چون ما قرار بود 2 روز بعدش بپریم و 35 هفتگی یعنی خیلی ی ی ی ی!!!!

اومدیم بیرون من کلی شارژ بودم از اینکه تو اینقدر سالم و سرحال بودی و بابا تو راه پله تلو تلو می خورد و حسابی دمق شده بود که نکنه برامون اتفاقی بیفته تو راه خدایی نکرده!

من می گفتم همین چک آپ مهم بوده که نشون می ده هیچ مشکلی نیست و بابا می گفت هفته ی حاملگی خیلی بالاست و خطرناکه! ولی اصلاً امکان نداره تو 35 هفته ت باشه!

اومدیم از مطب بیرون هی زنگ زدیم به دکتر که بپرسیم چی کار کنیم که موبایلش خاموش بود و زنگ زدیم عمه کوچیکه ی مهربون و دنبال دکتر گشتن باز و پیدا نشد و پیغام گذاشتن.

از هر روشی برای دلداری به بابا استفاده کردم و نه تنها جواب نداد بلکه بابا گفت که اشکالی نداره، نمیریم!!!!!! (فکر کن، 36 ساعت قبل از پرواز!!!)

بعد رفتم جواب آزمایش ها رو بگیرم و خیلی از دیابت حاملگی می ترسیدم، بس که شنیده بودم خیلی ها بهش دچار می شن. تو آزمایشگاه هم باز من طبق روال سورپرایز شدم!!!!!! قند باید از 70 تا 120 باشه و مال من 71 بود و در عوض تریگلیسیریدم 100 تا از حداکثر بیشتر بود!!!!! این در حالیه که من رسما تو غذا با قطره چکون روغن می ریختم و البته هنوز هم نمی دونم که فرق تریگلیسرید و کلسترول چیه!! ولی من چون خیلی وحشت قند رو داشتم، بازم خوشحال بودم!!!

بالاخره فردا ظهرش بود که دکتر پیدا شد و با محاسبه ی آخرین رگل گفت که امکان نداره از 30 هفته بالاتر باشی. بعد هم راجع به تری گلیسرید گفتن که در خانوم های باردار می ره بالا ولی خودت حواست باشه که حتما شیر و ماست کم چرب استفاده کنی و چربی نخوری دیگه!

و بدین ترتیب بود که بابا رضایت داد و اعصابش اومد سرجاش


نظرات 4 + ارسال نظر
Sara شنبه 5 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 01:45 ق.ظ

shayad samte raste khodesho migofte ke mishe samte raste to??? javascript:void(0);

نه عزیزم!!!! نشونم می داد، دیگه اینقدر خنگ نبودیم که!!!!

حدیث شنبه 5 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 08:44 ب.ظ

همه بگید ماشا اله به این قد وبالا.........

ماشاالله ؛)

عمبه یکشنبه 6 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 10:48 ق.ظ

سلام پسر قشنگم! (معلومه که قشنگی دیگه!‌من مطمئنم حالا بعدا همه عکست رو که ببینن اینجا می فهمن!)
خدا رو شکر که شما اینقدر جای خوبی خوابیدی و استراحت می کنی! من میگم آخه آقایون که نمیذارن بهشون بد بگذره! خودشون مواظب خودشون هستند. فقط گاهی لوس می کنن خودشونه که شما البته آقاتر از این حرفایی.
ولی واقعا من به این نتیجه رسیدم که شما جزء بی نظیرترین آقایون ایرانی هستی که از قبل از تولد، عشق امریکا داشتی! با چه سرعتی و چه بساطی این مامان گلی و بابای مهربون رو کشوندی اونور دنیا!‌
و نیز فکر کنم شما خیلی شیرینی دوست داری هر چی مامان گلی شیرینی می خوره تحویل میگیری! اما غذاهای چرب و چیلی رو نه! همه رو میذاری خود مامان تکلیفشون رو معلوم کنه! ممکنه وقتی به دنیا می آی مثل عمو مهدی (ریش بزرگ) شیکم داشته باشی!

:))))
می بینی عمبه جون این نی نی آقا با ما چیکار می کنه!؟ ؛)
مگه عمو مهدی شکم داشتن!؟!؟
(اینجا بابای نی نی به کی گیر بده آخه!؟!!؟)

خاله نگین پنج‌شنبه 10 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 11:29 ق.ظ

اینم از اون حرفاس نی نی ها، خوب را هیچکی به این فک نمی کنه که پسلا همش دوس دارن بازی کنن و بدون یعنی بیشترین فعالیت توی پاهاشونه دیگه مگه نه!؟!

آخه همش سمته راست، از بالا تا پایین!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد